این والدین باور دارند که فرزندانی که هیچوقت طعم شکست و مشکلات را نچشند، به موفقیت همیشگی عادت میکنند و در آینده هم به احتمال قوی فردی موفق و درخشان خواهند شد!
تا همین اواخر، گرایش اکثر بزرگسالان ایفای نقش قربانی بوده است.
بسیاری از بچهها جوری بار میآمدند که باور کنند خودشان نمیتوانند از پس چالشهای زندگی برآیند.
والدین سخت کارمیکنند تا دوران کودکی فرزندانشان در رفاه و به دور از هر مشکلی سپری شود.
آنها حتی بر بازیهای کودکانشان نظارت میکنند غافل از اینکه این کودکان از فرصت کسب مهارت برای واکنش درست به مشکلات محروم میشوند، آسیبی که تا روزی که خانه را ترک نکنند با واقعیتِ آن مواجه نخواهند شد.
کودکان که در بزرگسالی تبدیل به کسانی میشوند که رفتار و گفتار سایرین آنها را به سرعت آزرده و خشمگین خواهد کرد و کوچکترین چیزی را که خلاف میل آنها باشد، رخدادی آزاردهنده تلقی خواهند کرد.
این کودکان هرگز از انعطافپذیری کافی در مواجهه با مشکلات و موانع برخوردار نخواهند شد و متاسفانه انعطافپذیری خصیصهای ژنتیک و موروثی نیست.