دیگر تاب تحملش را ندارم میخوام او را بکشم میترسم بچنگ قانون بیفتم مرا کمک کن، مادر گفت:
_ باشد دخترم کمک میکنم ولی برای آنکه کسی برایت شک نکند تکالیفی هست که باید آنها را انجام دهی، دختر گفت:
_ حاضرم هر تکلیفی را انجام بدهم تا از دست همسرم خلاص شوم، مادر گفت:
_ پس این تکالیف را انجام بده.
1- اول باید با او صلح کنی،
2- باید همیشه خود را برای او زیبا و جذاب کنی،
3- باید از او مراقبت کنی و قدردان باشی،
4- باید صبور باشی، عشق بیشتر و حسادت کمتر و مطیع او باشی،
5- پولهایت را خرج او کن واگر از برگرداندن آنها خود داری کرد عصبانی نشو،
6- صدایت را برای او بلند نکن، دلگرمش کن،اینطوری هیچکس برایت شک نخواهد کرد، حالا بگو میتونی این تکالیف را انجام دهی؟ دختر گف:
_ بله میتونم، مادر گفت:
_ خوب پس حالا این زهر را بگیر و روزی یک ذره به غذایش اضافه کن.
دختر هر روز این کار را تکرار میکرد بعد از یک ماه دختر برگشت پیش مادراش و گفت:
_ من دیگر قصد کشتن همسرم را ندارم و عاشقش شدم، چون او کاملاّ اخلاق اش تغیر شده و خیلی همسر دوست داشتنی شده طوری که هرگز فکرش را هم نمی توانستم بکنم، مادر لطفاّ مرا کمک کن ببین چی کار میتونی بکنی که از کشتن اش توسط زهر جلوگیری کنی؟
مادر با صدای غمگینی گفت:
_ دخترم نگران نباش آن زهر نبود، زهر خود تو بودی که داشتی با تنش و کشمکش آرام آرام همسرت را میکشتی ولی وقتی شروع کردی با او محترمانه و عاشقانه رفتار کنی او هم کم کم به همسری مهربان و دوست داشتنی تبدیل شد، دخترم مردها واقعاّ شرور نیستند اما شیوه رفتار مااست که باعث میشود واکنش آن بما برگردد،
اگر ما زنان احترام،عشق، فداکاری، مواظبت، و تعهد به همسرانمان را حفظ کنیم آنها هم صد در صد با ما چنین خواهند بود.
اگر مطلب باب طبع تان بود
لایک و نظر یاد تان نرود.